حمیدرضا و روز قیام
حمیدرضا قبولی، جوان ۱۹ ساله از شهرک اندیشه، تکفرزند مادر و تمام امید و تکیهگاه او که یک عمر با دستان خودش بزرگش کرده بود. حمیدرضا عاشق ورزش، عاشق زندگی، عاشق ساختن آیندهای که لیاقتش را داشت.
روز ۲۵ آبان ۹۸، مثل همیشه از خانه بیرون رفت تا به باشگاه برود؛ اما خیابانها شلوغ بود و صدای قیام مردم در اعتراض به گرانی و بیعدالتی در هوا میپیچید. حمیدرضا با مردمش همراه شد و به قیامکنندگان پیوست که گلولهای مستقیم به سرش شلیک شد و به کاروان شهدا پیوست.
هشت روز تمام، مادرش زمین و زمان را گشت بیخبر، بینشانه، بیپاسخ. تا اینکه در نهایت گفتند: «پیکر پسرت در کهریزک است». چقدر شقاوت میخواهد برای شکستن قلب یک مادر؟ چقدر بیرحمی لازم است تا حتی برای خاکسپاریِ فرزندش وثیقه بخواهند؟
حمیدرضا را بیصدا، دور از خانه و شهر زندگیاش، در روستای دوستآباد مشهد به خاک سپردند. اما خاموش نشد. نامش، خاطرهاش، لبخند ۱۹سالهاش، هنوز میان ما زنده است.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

نظرات
ارسال یک نظر