کانون حقوق بشر ایران گزارش میدهد که وضعیت در زندان خورین ورامین بهشدت بحرانی شده و این زندان بهطور کامل در وضعیت آمادهباش قرار گرفته است.
-->
از هر گلوله یک پرنده کشته میشود؛ هزاران پرنده پرواز میکنند
این قلب کدام پرنده خونین است که پرواز سرخ را در سینه آسمان، جاودانهمیتپد
این جا زمین، زنده از شریان شقایقهاست
کانون حقوق بشر ایران گزارش میدهد که وضعیت در زندان خورین ورامین بهشدت بحرانی شده و این زندان بهطور کامل در وضعیت آمادهباش قرار گرفته است.
برادر دادخواه شهریار محمدی اعلام کرده است که پدرشان در شهر بوکان بازداشت شده و خانواده هیچ اطلاعی از وضعیت و محل نگهداری او ندارند.
مهدی ستارنسب رازلیقی یکی از فرزندان جسور این سرزمین بود که در روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، برای شرکت در راهپیمایی مسالمتآمیز مردم تهران از خانه خارج شد؛ راهی خیابان شد تا فریادش را به همراه هزاران نفر دیگر به گوش جهانیان برساند؛ اما هیچگاه بازنگشت.
با یاد شهید قیام، امیر ارشد تاجمیر
جوانی ۲۵ ساله، صدابردار صداوسیما، اما با صدایی رساتر از تمام فرکانسهای رسمی؛ صدای وجدان مردمی که در عاشورای ۱۳۸۸ فریاد "نه به استبداد" سر دادند.
یاد و نام شهید قیام مهدی فرهادیراد (بلایی)
مهدی فرهادیراد، جوانی از اهالی شهرری و از خانوادهای مذهبی، در روز یکشنبه ۶ دیماه ۱۳۸۸، ظهر عاشورا، بهدلیل اصابت ۲۵ گلوله ساچمهای به صورت، سر و سینه به طرز فجیعی به شهادت رسید.
با یاد شهید قیام، مصطفی کریمبیگی
🔹 سن: ۲۷ سال
🔹 وضعیت: تنها پسر خانواده
🔹 شغل: آزاد
🔹 زمان شهادت: ششم دیماه ۱۳۸۸ (روز عاشورا)
🔹 محل شهادت: خیابان انقلاب، تهران
مصطفی کریمبیگی، ۲۷ ساله و تنها پسر خانوادهای از تهران، یکی از شهیدان گمنام و سربلند قیام خونین عاشورای ۸۸ است. در روزی که عاشورا، به صحنهای از شجاعت ملت بدل شد و حاکمیت، کربلا را در خیابان انقلاب بازسازی کرد، مصطفی نیز با حضور در اعتراضات مردمی، صدای «نه» به استبداد را فریاد زد.
اما این فریاد، با گلولهای به پیشانیاش خاموش شد. تنها یک گلوله...
بر پیکر او هیچ زخم و کبودی نبود. نه نشانهای از ضربوشتم، نه آثار خفگی یا شکستگی. فقط یک سوراخ در پیشانیاش، که گواه روشنی از نحوه به شهادت رساندن اوست.
جنازه مصطفی، پس از گذشت ۱۵ روز، در تاریخ ۲۱ دیماه توسط خانوادهاش شناسایی شد. اما درد ماجرا هنوز تمام نشده بود. روز چهارشنبه ۲۳ دیماه، ساعت ۸:۳۰ شب، در تاریکی و بدون حضور خانواده و دوستان، مصطفی را در سکوت به خاک سپردند. تماس آخر با خانواده، نه برای وداع، بلکه برای اطلاع از دفن پنهانی بود.
پس از آن، به خانوادهاش پیشنهاد شد که در قبال دریافت دیه، سکوت کنند. اما آنان این پیشنهاد را قاطعانه رد کردند. مادر و پدر مصطفی خواستار شناسایی و محاکمه قاتلان فرزندشان و آزادی همه زندانیان قیام شدند.
مصطفی، نه فقط فرزند یک خانواده، بلکه صدای یک نسل بود؛ نسلی که در خیابان انقلاب ایستاد، فریاد زد، کشته شد، اما هرگز تسلیم نشد.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
در روز ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، خبر اعدام مجاهد کورکور، یکی از بازداشتشدگان خیزش سراسری ۱۴۰۱، باردیگر زخم تازهای بر پیکر جامعهی دادخواه ایران نشاند. با این اعدام، شمار جانباختگان بر چوبههای دار رژیم به عدد یازده رسید.
در ادامهی سرکوبهای بیرحمانه و ضدانسانی، خانوادهی مجاهد شهید «کورکور» با در بسته دیگری مواجه شدند. مقامات امنیتی رژیم اعلام کردهاند که پیکر این زندانی سیاسی اعدامشده، تحویل خانواده نخواهد شد.
با یاد شهید قیام، احمد نعیمآبادی
احمد نعیمآبادی، جوانی ۲۵ ساله، در روز ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در میدان آزادی تهران، صدای اعتراضش را به دیکتاتوری بلند کرد؛ صدایی که با گلولهای سرکوب شد. او در جریان قیام مردمی علیه تقلب انتخاباتی، هدف گلوله مزدوران رژیم قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان رسول اکرم، جان باخت.
صبح چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، همزمان با سالروز تولد کیان پیرفلک، مجاهد (عباس) کورکور، یکی از جوانان بازداشتی قیام ۱۴۰۱ در ایذه، توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در زندان شیبان اهواز اعدام شد.
در روزی که ملت ایران با الهام از حماسه عاشورا به خیابانها آمدند تا فریاد «نه» به استبداد سر دهند، شاهرخ رحمانی، جوانی ۲۶ ساله، با خون خود سندی شد بر جنایت آشکاری که در روز روشن رخ داد.
محمد مختاری؛ ایستاده مردن در راه آزادی
محمد مختاری، جوان ۲۲ ساله و دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه شاهرود، یکی از شهدای مظلوم قیام ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ بود. او در خیابان رودکی تهران، تنها پنجاه متر مانده به خیابان توحید، هدف گلوله مستقیم قرار گرفت؛ گلولهای که پیشانیاش را شکافت
صانع ژاله، دانشجوی رشته هنرهای نمایشی دانشگاه هنر تهران و کرد سنیمذهب، در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در جریان اعتراضات ۸۸، به ضرب گلوله کشته شد. رسانههای حکومتی تلاش کردند با نمایش کارت بسیج جعلی، او را بسیجی معرفی کنند و حتی خانوادهاش را تحت فشار گذاشتند تا این دروغ را تایید کنند.
در ظهر داغ ۳۰ خرداد ۱۳۸۸، در میانهی فریادهایی که خیابانهای تهران را پر کرده بود، ناگهان گلولهای سکوت ابدی را به جان دختری نشاند که آمده بود فقط نگاه کند، نه بجنگد.
با یاد محمدجواد پرنداخ، شهید خاموش قیام ۸۸
محمدجواد پرنداخ، دانشجوی سال چهارم مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی اصفهان، از جمله چهرههای فرهیخته و فعال در حوزه فرهنگ و ادب زبان کردی بود.
با یاد شهید قیام، شهرام فرجزاده طارانی
شهیدی که زیر چرخهای سرکوب، جاودانه شد.
در روز عاشورا، ششم دیماه ۱۳۸۸، خیابانهای تهران در التهاب اعتراضات مردم به حاکمیت استبدادی شعلهور بود.
مادری که خونش، فریاد اعتراض شد
۳۰ خرداد ۱۳۸۸، یکی از خونینترین روزهای اعتراضات مردمی در تهران. روزی که بسیاری از مردم، در پی اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، در خیابانها فریاد حقطلبی سردادند و پاسخشان گلوله و سرکوب بود.
شبنم سهرابی، زنی از دل مردم، مادری تنها و نجیب، در روز عاشورای سال ۱۳۸۸، در میدان ولیعصر تهران، بیدفاع و مظلومانه به دست خودروی نیروی انتظامی، زیر گرفته و به شهادت رسید.
مسعود خسروی دوستمحمد، کارمند، متأهل و پدر یک کودک خردسال بود. مردی آرام و خانوادهدوست که روز ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در یکی از تظاهرات اعتراضی در تهران، با شلیک مستقیم گلوله به صورتش به خاک افتاد و جان باخت.
حامد نورمحمدی، جوانی اهل الشتر لرستان، دانشجوی ترم ۴ زیستشناسی دانشگاه شیراز و ساکن خوابگاه دستغیب، در تاریخ اول اسفند ۱۳۸۹، در جریان اعتراضات به یاد شهدای ۲۵ بهمن، به دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به شهادت رسید.
با یاد شهید قیام، رامین پوراندرجانی، جوان ۲۶ سالهای از تبریز که شرافت پزشکی را با خون خود امضا کرد. او پزشک وظیفه در بازداشتگاه کهریزک بود؛ جایی که نامش با شکنجه، جنایت و بیعدالتی گره خورده است.
علیرضا صبوری میاندهی، جوان ۲۲ ساله متولد تهران، یکی از پرشورترین فرزندان قیام ۸۸ بود که در جریان قیام تاریخی ۳۰ خرداد ۱۳۸۸، صدای آزادیخواهیاش با گلوله خاموش شد — اما نه برای همیشه.
بهنود رمضانی، جوانی ۱۹ ساله و دانشجوی ترم دوم مهندسی مکانیک در دانشگاه نوشیروانی بابل، در شب چهارشنبهسوری سال ۱۳۸۹، با ضربات باتوم نیروهای بسیج در میدان ۲۲ نارمک تهران بهشدت مورد ضرب و جرح قرار گرفت.
سالار قربانی پارام، متولد سال ۱۳۶۶، یکی از جوانان معترض به نتایج انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ بود که در جریان اعتراضات ۳۰ خرداد همان سال در خیابان انقلاب تهران به ضرب گلوله نیروهای امنیتی به شهادت رسید.
مهرداد موذن، فرزند محمدرضا، در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در اهواز به دنیا آمد و در شهرستان دزفول بزرگ شد. خانوادهای اصیل، فرهنگی و انقلابی که با تربیتی ارزشمند، مهرداد را به جوانی مستقل، متعهد و پرتلاش تبدیل کرد.
مسعود هاشمزاده، جوان ۲۷ ساله و هنرمند تهرانی، در شامگاه خونین ۳۰ خرداد ۱۳۸۸، درست در خیابان شادمان، هدف گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفت و جان باخت.
امیر نظافت، جوان ۳۳ ساله و پدر دلسوز یک پسر ۷ ساله از مشهد، زندگیای ساده و درعینحال پرعشق به خانواده داشت. اما در پاییز ۱۴۰۱، او انتخابی بزرگ کرد: تضمین آیندهای بهتر و آزادانه برای تنها فرزندش.
آرشام ابراهیمی، جوانی ۲۱ ساله، دانشجوی سال اول رشته دندانپزشکی و اهل محله بابوکان اصفهان بود. در کنار تحصیل، برای کمک به خانواده در یک شرکت شارژ کپسول آتشنشانی کار میکرد.
۲۹ اردیبهشت، سالروز پرپر شدن سه جوان دلیر و دادخواه، صالح میرهاشمی، مجید کاظمی و سعید یعقوبی است؛ سه نام که امروز در حافظه یک ملت با آزادی، پایداری و ستیز با ستم گره خوردهاند.
در سایه دادخواهی و ایستادگی، ماشاالله کرمی، پدر محمدمهدی کرمی از جانباختگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، هنوز در زندان بهسر میبرد؛ اما حالا خبرهایی از امیدواری به بازگشت او به آغوش خانواده منتشر شده است.
ساناز حکیمی کشاورز، متولد ۱۹ تیر ۱۳۷۶ در کرج، بانویی جوان، پرتلاش و باانگیزه بود که بهعنوان مهماندار هواپیمایی ماهان، بخشی از زندگیاش را در آسمانها میگذراند. اما پرواز واقعی او نه در مسیرهای هوایی، بلکه در آسمان آرمان آزادی شکل گرفت.
در دومین سالگرد سربدار قهرمان اصفهان، صالح میرهاشمی، نام او همچنان در قلب مردم زنده است؛ جوانی که در «پرونده خانه اصفهان» همراه با سعید یعقوبی و مجید کاظمی، به پای چوبه دار رفت، اما سر خم نکرد.
اقبال اسماعیلی، مردی ۵۲ ساله از شهر ماهشهر، یکی از هزاران قربانی بیگناه جنایتهای آبان خونین ۹۸ است؛ جنایتی که با نام «کشتار نیزار» در حافظه تاریخ ایران حک شد.
فرزند آخر یک خانواده زحمتکش از شهر رشت، متولد ۱۷ تیر ۱۳۷۰، جوانی شریف و پرتلاش بود که در حرفه صافکاری مشغول به کار بود. در زمستان سال ۱۴۰۰، بهدلیل یک درگیری ساده و دوستانه، به زندان لاکان رشت منتقل شد و قرار بود در ۹ آبان ۱۴۰۱ آزاد شود. اما سرنوشت چیز دیگری برای او رقم زد...
در شبهای پر التهاب آبان ۱۴۰۱، محمدحسین حاجیانی، جوان ۲۷ سالهی اهل بوشهر، در حالی که پدر یک دختر ۹ ماهه به نام آرتمیس بود، برای دفاع از زنی که هدف حمله نیروهای سرکوبگر حکومت قرار گرفته بود، وارد میدان شد؛ میدانی که پایانش، شهادت بود.
قهرمانی از خمام که از «هیچچیز» نترسید
۱۷ مهر ۱۴۰۱، زندان لاکان رشت. شبی که تاریخ باید بارها و بارها آن را فریاد بزند. شبی که خون و گاز اشکآور، صدای معترضانی را که درون دیوارهای بلند زندان محبوس بودند، هدف گرفت.
شهید میثم پایدار، جوانی ۳۲ ساله از خطهی مقاوم رشت، یکی از چهرههای درخشان قیام سراسری ۱۴۰۱ در ایران بود که در راه آزادی و عدالت جان باخت. او از دل تظاهرات و اعتراضات ضد استبدادی برخاست و نامش را در کنار هزاران شهید راه آزادی ثبت کرد. میثم در زندان لاکان رشت، محبوس شده بود؛ اما حتی در پشت میلهها نیز صدای حقطلبیاش خاموش نشد.
در تاریخ ۱۷ مهرماه ۱۴۰۱، این فرزند دلیر مردم رشت، هدف شلیک مستقیم مزدوران رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفت و در همانجا به شهادت رسید. آنچه بر میثم گذشت، تنها یک جنایت ساده نبود، بلکه سندی است بر استمرار سرکوب و بیداد در زندانهایی که قرار بود محل اجرای عدالت باشند. خون او، مانند هزاران خون بهناحق ریختهشده در ۱۴۰۱، خاک میهن را سیراب کرد و بذر آزادی را آبیاری نمود.
نام میثم پایدار، برای همیشه در کنار نام شهدای گمنام و جاوید قیام ۱۴۰۱ خواهد ماند؛ جوانی که نه در میدان نبرد، که در زندان و زیر سرکوب مستقیم، لب به فریاد گشود و خاموش شد، اما راهش همچنان در دل مردم جاری است.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
شهید محمد انوشهنیا، جوانی ۳۱ ساله از رشت، در جریان قیام سراسری ۱۴۰۱، بهدلیل اعتراض به رفتارهای غیرانسانی مأموران زندان لاکان رشت نسبت به نوجوانان بازداشتی، مورد حمله گارد زندان قرار گرفت و به شهادت رسید.
عرفان داوودی بهاروند، جوانی دلیر، آزاده و پرشور از دیار خرمآباد، در مسیر پرفراز و نشیب آزادی، جان خود را فدای آرمان مردمش کرد. او که پیشتر نیز در جریان خیزش خونین آبان ۹۸ مجروح شده بود، در قیام سراسری ۱۴۰۱، همچنان استوار و مصمم در صفوف مردم معترض ایستاد.
ایمان محمدی، جوانی ۲۲ ساله از اسلامآباد غرب، در نخستین روزهای قیام ۱۴۰۱، بهصف مردم آزادیخواه پیوست؛ قیامی که از دل درد و ستم سر برآورد و هزاران دل را در آتش آرزوی رهایی سوزاند.
محمدتقی یاری، اهل و ساکن اصفهان، یکی دیگر از چهرههای گمنام و بیصدای آبان خونین ۱۳۹۸ بود؛ مردی که در میان خشم عمومی نسبت به گرانی ناگهانی بنزین، همراه با مردم به خیابان آمد تا فریاد اعتراضش را فریاد بزند.
نادر مختاری، جوان ۳۵ ساله اهل کرج و ساکن مهرشهر، یکی از چهرههای گمنامی است که قربانی سرکوب خونین اعتراضات آبانماه ۱۳۹۸ شد.
علی مرادمنش، نوجوانی از تهران، نه سیاستمدار بود، نه چهره شناختهشدهای؛ فقط جوانی بود با آرزوی زندگی، آزادی و آیندهای بهتر. در آبان خونین ۹۸، زمانی که مردم ایران به خیابان آمدند تا فریاد اعتراضشان را علیه گرانی بنزین و فقر و فساد حاکم سر دهند، علی هم کنار مردم ایستاد.
با یاد مهدی دائمی، شهید مظلوم قیام آبان
مهدی دائمی، جوانی ۲۵ساله از روستای آجیبوزایه لشتنشا در رشت و تنها فرزند خانواده، زندگی سادهای داشت؛ در شهریار یک سوپرمارکت کوچک داشت و با دسترنجش زندگی میگذراند.
اگر امروز زنده بودی، ۲۴ ساله میشدی. شاید هنوز صدای اعتراضت بلندتر از همیشه میبود. اما تو در ۲۰ سالگی، راهی را انتخاب کردی که تنها قهرمانان تاریخ میتوانند آن را بپیمایند.
در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، پویا قسیوندی، جوان ۲۶ ساله اهل کامیاران، در جریان قیام سراسری مردم ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی به شهادت رسید. او یکی از هزاران جوانی بود که در اعتراضات مردمی علیه ظلم و فساد حکومت شرکت کرد و با دلی شجاعانه در برابر سرکوب ایستاد.
در روز جمعه، دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۴، سنگ مزار جاویدنام کیان پیرفلک، کودک بیدفاعی که در آبان خونین ۱۴۰۱ بهدست نیروهای حکومتی کشته شد، توسط مأموران رژیم تخریب شد. مادر او، ماهمنیر مولاییراد، با بغض و اندوه از تخریب مزار فرزندش و همچنین سنگ قبر مادر خود خبر داد.
سعید ریگی، جوان ۲۴ سالهی اهل بلوچستان، در ۸ مهر ۱۴۰۱ برای اقامهی نماز جمعه به مسجد مکی زاهدان رفت؛ اما آن روز به «جمعه خونین» بدل شد. نیروهای امنیتی خامنهای نمازگزاران بیدفاع را به رگبار بستند.
با یاد شهید راه آزادی، اسماعیل دزوار – کارگر سادهای که سرفراز ایستاد
اسماعیل دزوار، از مردم دلیر شهر ثلاث باباجانی در استان کردستان و از فرزندان زحمتکش ایرانزمین، کارگر آرماتوربندی بود.
او در خیزش بزرگ ۱۴۰۱، همصدا با هزاران جوان و کارگر آزادیخواه در برابر ظلم و سرکوب ایستاد. اسماعیل فقط یک معترض نبود، او فریاد فروخورده سالها بیعدالتی بود.
در میانه خیزش مردم سقز، اسماعیل توسط نیروهای سرکوبگر خامنهای بازداشت و به زیر شکنجه برده شد. شدت شکنجهها به حدی بود که این کارگر شریف، در ۱۷ مهرماه ۱۴۰۱، جان خود را از دست داد و به خیل شهیدان راه آزادی پیوست.
اما جنایت رژیم در همینجا پایان نیافت. نیروهای امنیتی پیکر بیجان او را از بیمارستان ربودند و شبانه، مخفیانه و بدون حضور خانواده به خاک سپردند. حتی به خانوادهاش فشار آوردند تا دروغ بگویند که علت مرگ، تصادف رانندگی بوده است!
اما حقیقت خاموش نمیشود. نام اسماعیل دزوار، در حافظه بیدار مردم سقز و ایران، به عنوان نماد صداقت، کارگری، ایستادگی و ستمستیزی ثبت شده است.
او زنده است، چون خونش بیداری آورد.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
هادی بهمنی، نوجوان ۱۷ساله، کارگری از روستای سوسن ایذه بود که برای تأمین معاش خانوادهاش، در سن کم راهی کار در ایذه شد.
در تیرماه ۱۴۰۰، وقتی مردم خوزستان به خیابان آمدند تا فریاد بیآبی و ظلم را سر دهند، هادی نیز شجاعانه کنار هممیهنانش ایستاد.
اما پاسخش گلولهای بود که قلبش را نشانه گرفت.
در ۲۹ تیر، با شلیک نیروهای سرکوبگر خامنهای، هادی به خاک افتاد، اما صدای او در فریاد هزاران نفر ادامه یافت.
مردم ایذه، با شعارهای ضدحکومتی در مراسم تشییع پیکر او، پیام روشنی دادند: خشم و خون را نمیتوان با گلوله خاموش کرد.
هادی، نه فقط یک نوجوان، بلکه صدای بیصدایان بود؛ او به نماد نسل معترض و بیدار ایران بدل شد.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید