مادری که خونش، فریاد اعتراض شد
۳۰ خرداد ۱۳۸۸، یکی از خونینترین روزهای اعتراضات مردمی در تهران. روزی که بسیاری از مردم، در پی اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، در خیابانها فریاد حقطلبی سردادند و پاسخشان گلوله و سرکوب بود.
در همین روز، فاطمه سمسارپور، زنی شریف و مادری دلسوز، در کنار خانهاش در یکی از کوچههای منتهی به خیابان آزادی ایستاده بود. همراه پسر بزرگش، کاوه میر اسداللهی، تنها نگران امنیت خانه و خانوادهاش بود. اما در برابر اعتراض آرام او نسبت به حضور مأموران و وضعیت امنیتی محل سکونتش، یکی از مأموران لباس شخصی، بیدرنگ به او شلیک کرد.
گلولهای که نه فقط یک مادر، که یک فریاد آرام و انسانی را خاموش کرد.
در این حادثه دلخراش، پسرش و یکی از همسایگان نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و بهشدت مجروح شدند. با وجود آنکه کاوه و مرد همسایه زنده ماندند، اما مادرشان دیگر هرگز به خانه بازنگشت.
تحویل پیکر فاطمه به خانوادهاش، با دردسرها و پیگیریهای بسیار انجام شد. حتی در مرگ هم، حکومت از حضور و همدردی مردم واهمه داشت. به خانواده اجازه داده نشد مراسمی در تهران برگزار کنند. ناچار شدند با دلی شکسته، پیکر این مادر شهید را به بابل منتقل کنند و در سکوت و امنیتی شدید، در آنجا به خاک بسپارند.
نام فاطمه سمسارپور، امروز در کنار صدها زن و مرد شهید راه آزادی، بر پیشانی تاریخ این سرزمین حک شده است. زنی که نه در خیابان، که در مقابل در خانهاش، مقابل چشمان فرزندش، تنها بهخاطر اعتراض به ناامنی، گلوله خورد و پرپر شد.
او فقط یک مادر بود. اما ایستادگیاش، نشان داد که مادران این سرزمین، حتی در درب خانه خود هم، از خون دادن برای آزادی واهمه ندارند.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر