--> اوت 2016 ~ پيشتازان راه آزادی ایران - شهدای راه آزادی ايران

به یاد امیرارشد آنکه برای وطن رفت


امیرارشد تاجمیرهمان جوان ۲۵ ساله ای است که در عاشورای ۸۸ توسط خودرو نیروی انتظامی ۳ بار زیرگرفته شد.
اشتراک:

دلنوشته‌ شهین مهین‌فر مادرامیرارشد تاجمیر

 ما مادرانه فریاد می‌زنیم. 
داد خواهیم این بیداد را 
نه به اعدام. نه به زندان. نه به تحقیر و شکنجه
امروز گوش جوانانمان / شنواتر. و چشمشان بینا تر است / چرا؟ 
چون درد را با پوست و استخوانشان. حس کرده‌اند. و خوب می‌شناسندش.
تازیانه‌های تحقیر را. چشیده‌اند و می‌دانند
شان انسانی شان. مورد تمسخر و توهین. قرار گرفته
و برای چیزی محکوم می‌شوند / که حق مسلم زندگی‌شان است / نه خلاف
من هم. همراه مادرانه‌های دیگر. برای دادخواهی جوانان پاک و شریفم. آماده‌ام.
به قول امیر ارشد: مرگ بر این زندگی / شرف دارد.
ساز ما. ساز زندگی. ساز عشق. ساز آزادی. ساز ادب و اخلاق.
ساز شادی و شادمانی. و ساز انسانیت است... ... .
ما مادرانه فریاد می‌زنیم. . داد خواهیم این بیداد را
نه به اعدام. نه به زندان. نه به تحقیر و شکنجه.

اشتراک:

سالروز تولد ستار بهشتی در رباط کریم


امروز جمعه ۵ شهریور گرامیداشت تولد شهید قهرمان ستار بهشتی در منزل پدری وی در رباط کریم برگزار شد. در این برنامه شخصیتهای مختلف مدافع حقوق‌بشر و مدافع حقوق کارگران و جمعی از اعضای خانواده‌های شهیدان قیام شرکت داشتند.
اشتراک:

مادران سوخته دل به یاد شهرام و عزیزانشان


خانه را آماده‌ی پذیرایی از مهمانان داغدارم کردم. نیمه‌شب بود که رسیدند. ساعتهایی گفتگو کردیم. سپیده زد تا به خواب رفتند. 
اشتراک:

جای فرزاد در قلب تک تک ماست


دیدار شعله پاکروان با دایه سلطنه مادر فرزاد کمانگر:

نزدیک غروب بود که به خانه دایه سلطنه رفتیم . کردها به مادر دایه میگویند .
اشتراک:

عجب حزن جانسوزی دارد لالایی مادری در سوگ فرزندش


دیدارشعله پاکروان با مادر شهرام احمدی:

از اعدام نفرت دارم . اعدام با هر اتهامی نفرت انگیز است . هزار و یک دلیل برای این نفرت وجود دارد. اما در این لحظه میخواهم یکی از هزاران را برایتان بگویم.
اشتراک:

دلنوشته گلرخ ایرایی پس از دیدار از مزار شهرام احمدی



 تاریخ واقعی در حال نگارش است. نه به دست بی شرافتان بلکه به قلم راویان حقیقت.
تاریخ اثبات کرده است تاوان خون بیگناهان ستانده خواهد شد و تمامیت خواهان دستشان از جور کوتاه.
‫‏شهرام احمدی‬ با همه آرزوهایش در سینه خاکی بی نشان خفته است. نه دیگر فرصت می شود میهمانمان کند به کوههای سنندج که دل تنگشان بود و نه دیگر می توانم میزبانش باشم در شمال تا با غزلش در سواحل خزر قدم بزند. بیگناه، بدون تشکیل دادگاه و بی حق حضور وکیل در کنارش محاکمه و به دار آویخته شد. اهل سنت و مبلغ مذهبی بود و برای مذهبش فعالیت می کرد. (در جامعه اسلامی مان گرامی داشت هفته وحدت در تقویم ثبت شده است.)
پس از اعدام توسط تعداد زیادی از فعالین اصلاح طلب و در مصاحبه ای در شبکه بی بی سی با شخصی که خود را وکیل یکی از اعدام شدگان معرفی می کرد، از وی و دیگر اعدام شدگان با عنوان فعال خشونت طلب نام برده شد. بیش از ۴۰نفر بودند که برای اجرای حکم اعدام به سلولهای انفرادی منتقل شدند. تعدادی شان اعدام شدند و از تعدادی دیگر خبری در دست نیست. و تا این زمان هیچ نامی از اعدام شدگان و خبری از سرنوشت آنانی که شاید هنوز زنده باشند توسط مسئولین اعلام نشده است.
نام بردن از شهرام به معنای نادیده گرفتن باقی قربانیان نیست. یقینا نام تمامی کسانی که در راه باور و عقیده شان جان داده اند روزی فاش خواهد شد. این روزها غیر از قتل عام کردهای سنی در ۱۲مرداد، یاد بود قتل عام دیگری ست که آن نیز با هیچ فرافکنی و ایجاد رعب و وحشت و حتی عذرخواهی فرمالیته ای و هیچ دوز و کلکی از حافظه تاریخ این سرزمین زدوده نخواهد شد.
مزار شهرام نیز چون مزار هزاران لاله سرخ دیگر بی نام و نشان رها شده است. وحشت از پیکر بی جانشان و واهمه از نشانی بر مزارشان و ممانعت از آخرین دیدار و آخرین آغوش و آخرین بوسه ها شاید بدان معناست که از یادشان نیز می هراسند.
روایت شهرام هایی که حتی سالها پیش به دار و گلوله سپرده شدند نه بر سنگی گرانیتی که در حافظه تاریخ و در سینه هامان ثبت است.
تاریخ واقعی در حال نگارش است. نه به دست بی شرافتان بلکه به قلم راویان حقیقت.
تاریخ اثبات کرده است تاوان خون بیگناهان ستانده خواهد شد و تمامیت خواهان دستشان از جور کوتاه.
اما یقینا ما در هر مقام و جایگاهی که باشیم چه در مقام مسئول و چه در جایگاه فردی عادی از جامعه ای در حال گذار، اگر تاریخ را نخوانیم قطعا آنرا زندگی خواهیم کرد.

اشتراک:

دلت می‌خواست دختری داشته باشی که باران بنامی



نوشته ای از شعله پاکروان، مادر ریحانه جباری 
دیروز در مراسم سالگرد فاطمه - ح که سال گذشته اعدام شده بود شرکت کردم. امروز اما به دیدار ریحان رفتم. گلهایی که از آفتاب تند آسیب دیده‌اند بیش از پیش به یادم می‌آورد که بگویم دستش بشکند آن که گلهای به آن زیبایی را از ریشه کند و دور انداخت! هر چند گلهای زیادی زیر پای زشتخویان له می‌شود.
بعد از ساعتی به قطعه ۳۰۵ رفتم. شهرام احمدی جوانمرگی که ۱۰روز قبل اعدام شد کمتر از یک‌ماه بزرگتر از دخترم بود. همین تقارن تولد شهرام و ریحانه و همچنین تلفنهایی که از داخل زندان برایم می‌زد، وادارم کرد به جای مادر از پا افتاده‌اش به دیدار مزارش بروم. آدرس دقیق را داشتم. ولی هر چه میگشتم پیدا نمی‌شد. تا این‌که متوجه شدم زیر انبوه ظروف یکبار مصرفی که در محل ریخته‌اند می‌تواند محل مورد نظرم باشد. با یک تکه مقوا تمیز شد و برآمدگی گور پیدا شد. زیر آن برامدگی تن جوانی پنهان بود که او را هم مثل ریحانه مورد بازخواست قرار داده بودم. به او هم امید داده بودم که زنده میمانی. دلم برای زنده ماندن او هم میتپید. شهرام احمدی حسی را در قلبم ایجاد کرده بود که گویی پسری که هرگز نداشتم پیدا کرده‌ام. پسری نجیب. با صدایی مهربان که با لهجه کوردی مادر صدایم می‌کرد. آب روی تل خاک ریخته شد و آدمهایی که در رفت و آمد بودند تازه می‌دیدند که آنجا گور کسی است و نباید ظرفهایشان را آنجا بریزند. یک شاخه گل سفید برایش برده بودم. شاخه را روی برامدگی خیس و خاک گذاشتم. غربت و تنهایی این گور آتشم زد. در دلم گفتم اگر مادری که او را بدنیا آورده توان راه رفتن داشت، اگر در شهر خودش دفن شده و کسان و نزدیکانش امکان حضور داشتند، این گور چه شکلی بود؟ اگر خودم او را زاده بودم چه شکلی بود؟. .. کمتر از یک ربع بعد گلهای رنگی بر خاک نشست و شمعی روشن شد. یادم آمد که بعد از پرواز ریحانه هر چه علامت می‌گذاشتیم کنده می‌شد. روی تکه مقوایی نوشتم ' مزار جوانمرگ مظلوم شهرام احمدی. قطعه ۳۰۵. ردیف ۲۱۵. شماره ۵۰ ' کنار شمع گذاشتم و با سنگهای کوچک ثابتش کردم. چند مرد بیکار و لباس‌شخصی که یواشکی عکسم را می‌انداختند و مأموریتشان را انجام می‌دادند کمی دورتر ایستاده بودند. مزاحم کارم نشدند. 
نشستم و دستم را روی خاک گذاشتم. فکر این‌که جوانی زیر آن خاک تب آلود با سری پر از رویا و لبی پر از دعا و قلبی پر از ایمان خفته آتشم می‌زد. چه تنهای جوان دیگر که در جای جای زمین تب دار خفته‌اند. ما بی‌خبریم. ما از آتش جگرهای سوخته‌ مادرانشان بی‌خبریم. صدای شهرام در گوشم طنین‌انداز بود. ' خدا آگاه است که هرگز دستم بخون کسی آلوده نشده. مادر خدا می‌داند عذاب کشیده‌ام زیر دست بازجو. خدا آگاه است از بلایی که به سرم آمده ' 
عاقبت تشکیل دادگاه چند دقیقه‌ای همین می‌شود. جان جوانی زیر خاک میپوسد و خاک می‌شود. از خاک او سوتکی ساخته خواهد شد. به دست کودکی خواهد افتاد. صدای سوتک آگاهی بخش خواهد بود. گوشها را خواهد نواخت. رازها برملا خواهد شد. صدای مظلومیت جوانهای زیادی همراه باد سفر خواهد کرد. به گوش همه خواهد رسید. ... دستم روی خاک بود. گویی در دست پسرم. با او نیز عهد و پیمانی بستم. مسئولیتم در قبال جوانی که دیگر نیست را انجام خواهم داد. زانو زدم و دهانم را به خاک نزدیک کردم. بوی خاک خیس در مشامم پیچید. زیر لب گفتم: پسرم شهرام! تو را هم‌چون خواهرت ریحانه، به دست باد می‌سپارم. 
آتش قلب مادرت با اشکهای نباریده تیزتر خواهد شد. نهال عشقی که در قلب عروست کاشته‌ای با چشمهای خونبارش آبیاری خواهد شد. 
تو بذری بارور هستی که در خاک کاشته شدی. دلت می‌خواست دختری داشته باشی که باران بنامی. آسمان همیشه بی‌مهر نیست. بعد از سالها خشکسالی، بعد از قحطی انسانیت، باران عطوفت و آگاهی خواهد بارید. چکه چکه خواهد بارید. درست مثل چکه خون سیاوش که بر خاک خشک چکید و گیاهی رویید. گیاهی که داروی دردهای بسیار است. درمان درد سینه‌ی سوخته‌ی مادرت. پرسیاوشان از زمین خواهد رویید. درست در همان نقطه که تو و دختران و پسران اعدامی بر زمین افتادید. 
وقتی بهشت زهرا را ترک می‌کردم میدانستم که آن چند مرد مشغول پاک کردن نشانه‌های حضور کسی بر آن گورند! مشغول انکار وجود مردی جوان و سرشار از عشق و آرزو زیر خاک داغ و برآمده.
اشتراک:

شهید راه آزادی محمد عبداللهی


رژیم آخوندی صبح روز سه‌شنبه ۱۹مرداد محمد عبداللهی زندانی سیاسی کرد ۳۵ ساله را در زندان مرکزی ارومیه بدار آویخت.
اشتراک:

درد دل دو دختر زندانیان اعدام شده اصغر و فرهاد رحیمی



دختر اصغر رحیمی: 
من دختر اصغر هستم بابام رو شهید کردند . عموم یاور رو هم شهید کردند. الان دیگه هیچکس پیشم نیست. هیچکس مثل بابام نیست.


صحبتهای اسما دختر فرهاد رحیمی که سال ۸۸ اعدام شده است: 
من اسما دختر فرهاد شهید هستم. پدرم را شهید کردند. قرار بود عموهایم را آزاد کنند. گفتند همه شان را آزاد می کنند و حکمشان لغو شده است. اما آنها را هم شهید کردند. 
عمو بهمن همیشه قول می داد و می گفت انشاالله خیره و آزاد می شویم و برای جشن(عید) برمی گردیم. 
عمو مختارم زنگ زد و گفت برمیگردیم و همه با هم میرویم گشت و گذار با ماشین عمو بهمن. 


او برایم کتاب خریده بود که به من درس دینی بدهد اما او را هم شهید کردند. نگذاشتند.

من قول می دهم حجاب را رعایت کنم و درس دینی بخوانم . نمازهایم را خوب بخوانم. انشاالله از خدای بزرگ می خواهم که در بهشت خودش ما را دور هم جمع کند.

لازم به یادآوری است که فرهاد رحیمی برادر بهمن و مختار رحیمی است که روز ۱۲مرداد اعدام شدند.

اشتراک:

بابا جان همه کس من. خدایا او را به بهشت ببر


بهمن رحیمی همراه با ۲۵ زندانی دیگردر زندان گوهردشت کرج، در بامداد ۱۳ مرداد  بدار آویخته شد.
اشتراک:

دلنوشته شعله پاکروان برای اعدام شدگان زندانیان اهل سنت


ریحانم اجازه سیاهپوش شدنم نداد. اکنون در عزای جوانان اعدام شده که به شکل دسته جمعی قتل عام شدند سیاه پوشیده ام.
دو روز بود که آرام و قرار از وجودمان رفته بود.
اشتراک:

جنایت اعدام ۲۵زندانی اهل سنت



 اعدام زندانیان اهل سنت در زندان گوهردشت یک جنایت نابخشودنی است . 
اشتراک:

صدای همسرشهید راه آزادی شهرام احمدی


مردی دگر از سلاله عشق برهیبت دار و مرگ خندید 
اشتراک:

نامه زندانی اعدام شده شهرام احمدی در صفحه فیس بوک خود


شهرام احمدی در نامه ای به تاریخ ۲۴ آوریل در صفحه فیس بوک خود چنین نوشته است:
امشب هشتمین سال زندانم را آغاز می کنم ۸سال درد و رنج البته بیشتر برای خانواده ام.
اشتراک:

تجمع مادران شهدا در بهشت زهرا + تصاویر



جمعی از مادران شهیدان در قطعه 93 بهشت زهرا تجمع کردند
 


 این مادران با روشن کردن شمع و گل گذاری یاد تمامی اعدام شدگان را گرامی داشتند.





اشتراک:

بیایید دستهایمان را به یکدیگر زنجیر کنیم



دلنوشته شعله پاکروان: بیایید دستهایمان را به یکدیگر زنجیر کنیم، تا مردان سیاهپوش نتوانند گزندی به پاره‌های تنمان بزنند
اشتراک:

آخرین کاردستی شهرام احمدی در زندان


شهرام احمدی زندانی سیاسی اهل سنت که روز سه شنبه همراه با حدود ۲۴ زندانی دیگر اعدام شد ماکت چوبه دار دژخیمان حاکم بر ایران بعنوان آخرین کار دستی خود چند روز پیش از اعدامش به پایان رسانده بود.
اشتراک:

تشتی پر از خون، خون جوان، خون ‫شهرام‬ ‫‏احمدی‬



دلنوشته ‫‏سوزناک و غم انگیز شعله پاکروان مادر ریحانه جباری قبل از اعدام شهرام احمدی: 

تشتی پر از خون، خون جوان، خون ‫شهرام‬ ‫‏احمدی‬
اشتراک:

ترانه کردی زیبا با صدای شهرام احمدی برای مادرش


 شهرام احمدی زندانی عقیدتی اهل سنت در هشتمین سالگرد بازداشت خود ترانه ای را برای مادر خویش از زندان رجایی شهر خوانده است:
اشتراک:

اعدام جنایتکارانه زندانی سیاسی اهل سنت شهرام احمدی همراه با دست کم ۱۰ تن دیگر


بر اساس گزارشهاى دریافتى دست كم ۱۹ تن از زندانیان سیاسى اهل سنی روز سه شنبه ۱۲ مرداد اعدام شدند که زندانی سیاسی شهرام احمدی نیز جزو اعدام شده گان است.


اشتراک:

نوشته‌های پر بیننده

برچسب‌ها

۱۸تیر۷۸ (1) آبادان (4) آبدانان (2) آبیک (1) آمل (11) ابهر (1) اراک (10) ارداق (1) اردبیل (4) ارومیه (7) اسدآباد همدان (1) اسلام‌آباد غرب (7) اسلامشهر (10) اشکذر (1) اشنویه (8) اصفهان (52) اعدام (60) افغانستان (3) اقلید فارس (2) الیگودرز (3) اندیشه کرج (1) اندیمشک (5) انقلابی صدیق محمود بریسمی (1) اهواز (25) ایذه (23) ایرانشهر (5) ایلام (9) ایوان غرب (1) باباحیدر (1) بابل (3) بانه (4) بجنورد (2) بروجرد (2) بستک (1) بلوچ (1) بندر انزلی (3) بندر کرگان (1) بندرعباس (3) بوشهر (3) بوکان (25) بومهن (1) بهارستان (2) بهبهان (15) بهشت زهرا (1) بهشهر (1) بیجار (1) پاکدشت (2) پاکدشت ورامین (1) پدر (3) پیرانشهر (12) تالش (2) تبریز (8) تربت جام (1) تکاب (1) تنکابن (1) تویسرکان (2) تهران (173) ثلاث باباجانی (1) جوانرود (21) جوی‌آباد (1) جوی‌آباد اصفهان (1) چابهار (1) چالداران (1) چالوس (1) چهاردانگه (2) حمیدیه (2) خاش (15) خرم‌آباد (9) خرمدره (1) خرمشهر (9) خمام (1) خمین (1) خوزستان (7) دانشجو (1) درگهان (1) دزج قروه (1) دزفول (7) دشتی پارسیان (1) دورود (9) دهدشت (2) دهگلان (4) دهلران (1) دیواندره (7) راسک (1) رامهرمز (1) رباط کریم (1) رشت (17) رضوانشهر (4) روبار کرمان (1) رودسر (1) روستای زیندشت سلماس (1) زاهدان (130) زرینشهر (1) زنان شهید (123) زنجان (10) زندان (1) زندان اوین (1) زندان ایلام (1) زندان قزلحصار (2) زندان گوهردشت (9) زندان مرکزی کرج (1) ساری (4) سامان (2) سده اصفهان (1) سرآسیاب (2) سراوان (2) سرباز (1) سرپل ذهاب (1) سردشت (3) سقز (14) سمیرم (4) سنقر (4) سنندج (39) سیرجان (2) سی‌سخت (1) شادگان (2) شاندرمن (1) شاهین دژ (2) شاهین شهر (3) شکنجه (3) شوش (2) شوشتر (4) شهدای نوجوان (141) شهر ری (3) شهر قدس (6) شهر کرد (1) شهرقدس (6) شهرک آلارد رباط کریم (1) شهرک اندیشه (1) شهرک صدرا شیراز (4) شهریار (22) شهید راه آزادی محمد صالحی (1) شهید قیام ۷۸ (2) شهیدان قیام (1163) شیراز (45) صفاشهر (1) عفو بین‌الملل (1) فردیس کرج (14) فنوج (1) فولادشهر (1) فومن (2) فیروزآباد فارس (1) قائمشهر (4) قرچک ورامین (1) قروه (2) قزوین (2) قشم (1) قصرشیرین (1) قم (2) قوچان (3) قهدریجان (7) قیام ۱۴۰۱ (745) قیام ۸۸ (15) قیام ۹۷ (1) قیام آبان۹۸ (446) قیام تیر۱۴۰۰ (8) قیام دی۹۶ (49) قیام کازرون (5) قیام لردگان (1) قیام۱۴۰۱ (8) قیام۸۸ (62) قیام۸۹ (2) کازرون (6) کاشمر (1) کامیاران (8) کرج (48) کردستان (2) کردکوی (1) کرمان (4) کرمانشاه (39) کریم آباد (1) کنگان (1) کنگاور (2) کوهرنگ (1) کوی اسلام‌‌آباد (1) کهریزک (1) کیاشهر (3) کیش (1) گچساران (1) گرگان (1) گرمسار (1) گلستان (1) گلشهر (2) گلوگاه (1) گنبد کاووس (1) گیلان (1) گیلان غرب (1) لاشار (1) لاهیجان (4) لردگان (1) لرستان (5) لنگرود (7) مادران دادخواه (5) مارلیک کرج (3) مارلیک گیلان (1) ماهشهر (43) متل قو (1) مرودشت (1) مریوان (12) مزار شهیدان (128) مسجد سلیمان (8) مشکین دشت (1) مشکین شهر (1) مشهد (12) ملارد (11) ملایر (1) ملکشاهی (1) ملک‌شهر (2) منظریه کرج (1) مهاباد (20) مهرشهر کرج (4) میدان آزادی (1) نجف آباد اصفهان (1) نسیم‌شهر (3) نورآباد ممسنی (1) نوشهر (9) نهاوند (1) نیشابور (1) ورامین (2) هادیشهر (1) هرسین کرمانشاه (1) هشتگرد (1) همدان (2) یاسوج (3) یافت‌آباد (1) یزدانشهر (4) یزدانشهر اصفهان (2)

Blog Archive

بازدید وبلاگ