شهيد راه آزادي علي فتحعليان
علی فتحعلیان ۲۰ ساله , دانشجوی سال دوم عمران بود که سیام خرداد سال ۸۸ در جریان اعتراضات مردمي اصابت گلولهای جان باخت.
خانواده اين شهيد در مورد آنچه که بر آنها گذشت با هیچ رسانه ای سخن نگفتند. در این سالها علی فتحعلیان، جوان ۲۰ ساله و پدر و مادرش خانوادهای آرام، مذهبی و بدون دردسر بودند اما ...
پدر بزرگ علی فتحعلیان مي گويد:
«من پدر بزرگش هستم، آمده بود خانه ما، از خانه ما که نزدیک بود با لباس راحتی و با دمپایی رفت دم مسجد لولاگر، در عرض ۲۰ دقیقه این برنامه اتفاق افتاد، میآمد درسش را همین جا میخواند و ...همیشه پیش من بود، همیشه پیش من بود...»
مسجد لولاگر در حوالی خانه پدربزرگ علی فتحلیان همان مسجد معروفی است که در جریان اعتراضات به گفته برخی از شاهدان عینی , از بام آن به سمت معترضان تیراندازی شد. معترضانی که در مقابل این مسجد تجمع کردهاند با دلهره به آسمان نگاه میکنند و با یک دست دوربینها را بالا گرفتهاند و از صحنههای تیراندازی فیلم میگیرند.
این فیلمها که به سرعت در اینترنت پخش شده نشان میدهد که چند نفر با لباسهای یک دست نظامی بالای مسجد ایستادهاند و به سمت جمعیت شلیک میکنند. ناگهان صدای فریاد جمعیت بالا میرود و سپس دستهای آنان نیز. جوانی تیرخورده روی شانههای مردم است.
اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، در گفتگویی با نشریه سروش که در داخل ایران منتشر میشود تیراندازی از بالای مسجد لولاگر را تکذیب میکند. اما در فیلمهای منتشر شده مردم با دیدن تیراندازان بالای بام مسجد و به محض شلیک آنان به سمت جمعیت علیه بسیجیها شعار میدهند.
علی فتحعلیان که در گوشهای از همین جمعیت ایستاده بود، هنوز به خانه برنگشته. اهالی خانهاش بارها به موبایل علی زنگ میزنند تا نشانهای از او پیدا کنند. کسی که سرانجام گوشی موبایل را بر میدارد، علی نیست.
«به ما هیچ کسی خبر نداد. بعد ما ساعت چهار و پنج صبح به موبایلش تلفن کردیم که موبایلش را یک پرستار بیمارستان جواب داد و گفت اینجا بیمارستان است پدرش را بگویید شناسنامهاش را بیاورد و جنازه را ببرد...»
جنازه علی فتحعلیان تنها چند روز بعد از کشته شدن در اختیار خانوادهاش قرار می گیرد. پدربزرگ علی میگوید خانوادهاش بعد از تشییع جنازه، پیکر علی را در قطعه نهم بهشت زهرا دفن میکنند:
«جنازهاش را به ما تحویل دادند، رفتیم بهشت زهرا هم تشییع جنازه کردیم، هم جنازه را دیدیم، پدرش، مادرش و من هم رفتیم جنازه را دیدیم.»
پدر و مادر علی روزهای سختی را پشت سر میگذارند اما همچنان در سکوت.
بعد از دوسال پدر علی فتحعلیان بلاخره تصمیم میگیرد که سکوتش را بشکند. او از نتیجه ندادن شکایتشان در دستگاه قضایی ایران گلایه میکند و میگوید پرونده را «همانگونه که خودشان میخواستند»، رسیدگی کردند و خودشان خبرهای نوشتند که ما نمیدانیم چه شد اما این پاسخها و حرفهایشان برای ما فرزند نمیشود:
«پیگیری قضایی هم خودشان پیگیری کردند... و پاسخی که شما بخواهید را نمیدهند همانگونه که خودشان بخواهند پیش میروند... به هر حال بچهای که ۲۰ سال توی این شرایط سخت بزرگ کردیم. بچه وقتی مریض میشود شما نمیخوابید، اصلاً اینها قابل گفتن نیست که من چه بگویم... اصلاً تمام دنیا و شهرت را به من بدهند به چه درد من میخورد... اگر دنیا را به من میدهند میتوانم لحظهای آغوش بچهام را احساس کنم؟ ...نمیتوانم که... چه بگویم؟ فقط خدا صبر بدهد به ما... پسرم اصلاً سیاسی نبود. عضو هیچ حزب و گروهی هم نبود. علی فرزندِ بزرگ خانهام، تنها پسرم و پشتيبانِ آيندهام بود. حالا حاصلِ همه عمرم رفته بر باد.»
دیگر هیچ یک از آن چهرههای شناخته شدهای که روزهای نخست در این خانه را زدهاند، خبری نشد و پرونده علی در دستگاه قضایی ایران به هیچ فرجامی نرسید.
شهيد راه آزادي علي فتحعليان در بهشت قطعه 9 , رديف 110 شماره 22 آرميده است. روحش شاد و ياد ونامش جاودان باد
علی فتحعلیان ۲۰ ساله , دانشجوی سال دوم عمران بود که سیام خرداد سال ۸۸ در جریان اعتراضات مردمي اصابت گلولهای جان باخت.
خانواده اين شهيد در مورد آنچه که بر آنها گذشت با هیچ رسانه ای سخن نگفتند. در این سالها علی فتحعلیان، جوان ۲۰ ساله و پدر و مادرش خانوادهای آرام، مذهبی و بدون دردسر بودند اما ...
پدر بزرگ علی فتحعلیان مي گويد:
«من پدر بزرگش هستم، آمده بود خانه ما، از خانه ما که نزدیک بود با لباس راحتی و با دمپایی رفت دم مسجد لولاگر، در عرض ۲۰ دقیقه این برنامه اتفاق افتاد، میآمد درسش را همین جا میخواند و ...همیشه پیش من بود، همیشه پیش من بود...»
مسجد لولاگر در حوالی خانه پدربزرگ علی فتحلیان همان مسجد معروفی است که در جریان اعتراضات به گفته برخی از شاهدان عینی , از بام آن به سمت معترضان تیراندازی شد. معترضانی که در مقابل این مسجد تجمع کردهاند با دلهره به آسمان نگاه میکنند و با یک دست دوربینها را بالا گرفتهاند و از صحنههای تیراندازی فیلم میگیرند.
این فیلمها که به سرعت در اینترنت پخش شده نشان میدهد که چند نفر با لباسهای یک دست نظامی بالای مسجد ایستادهاند و به سمت جمعیت شلیک میکنند. ناگهان صدای فریاد جمعیت بالا میرود و سپس دستهای آنان نیز. جوانی تیرخورده روی شانههای مردم است.
اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، در گفتگویی با نشریه سروش که در داخل ایران منتشر میشود تیراندازی از بالای مسجد لولاگر را تکذیب میکند. اما در فیلمهای منتشر شده مردم با دیدن تیراندازان بالای بام مسجد و به محض شلیک آنان به سمت جمعیت علیه بسیجیها شعار میدهند.
علی فتحعلیان که در گوشهای از همین جمعیت ایستاده بود، هنوز به خانه برنگشته. اهالی خانهاش بارها به موبایل علی زنگ میزنند تا نشانهای از او پیدا کنند. کسی که سرانجام گوشی موبایل را بر میدارد، علی نیست.
«به ما هیچ کسی خبر نداد. بعد ما ساعت چهار و پنج صبح به موبایلش تلفن کردیم که موبایلش را یک پرستار بیمارستان جواب داد و گفت اینجا بیمارستان است پدرش را بگویید شناسنامهاش را بیاورد و جنازه را ببرد...»
جنازه علی فتحعلیان تنها چند روز بعد از کشته شدن در اختیار خانوادهاش قرار می گیرد. پدربزرگ علی میگوید خانوادهاش بعد از تشییع جنازه، پیکر علی را در قطعه نهم بهشت زهرا دفن میکنند:
«جنازهاش را به ما تحویل دادند، رفتیم بهشت زهرا هم تشییع جنازه کردیم، هم جنازه را دیدیم، پدرش، مادرش و من هم رفتیم جنازه را دیدیم.»
پدر و مادر علی روزهای سختی را پشت سر میگذارند اما همچنان در سکوت.
بعد از دوسال پدر علی فتحعلیان بلاخره تصمیم میگیرد که سکوتش را بشکند. او از نتیجه ندادن شکایتشان در دستگاه قضایی ایران گلایه میکند و میگوید پرونده را «همانگونه که خودشان میخواستند»، رسیدگی کردند و خودشان خبرهای نوشتند که ما نمیدانیم چه شد اما این پاسخها و حرفهایشان برای ما فرزند نمیشود:
«پیگیری قضایی هم خودشان پیگیری کردند... و پاسخی که شما بخواهید را نمیدهند همانگونه که خودشان بخواهند پیش میروند... به هر حال بچهای که ۲۰ سال توی این شرایط سخت بزرگ کردیم. بچه وقتی مریض میشود شما نمیخوابید، اصلاً اینها قابل گفتن نیست که من چه بگویم... اصلاً تمام دنیا و شهرت را به من بدهند به چه درد من میخورد... اگر دنیا را به من میدهند میتوانم لحظهای آغوش بچهام را احساس کنم؟ ...نمیتوانم که... چه بگویم؟ فقط خدا صبر بدهد به ما... پسرم اصلاً سیاسی نبود. عضو هیچ حزب و گروهی هم نبود. علی فرزندِ بزرگ خانهام، تنها پسرم و پشتيبانِ آيندهام بود. حالا حاصلِ همه عمرم رفته بر باد.»
دیگر هیچ یک از آن چهرههای شناخته شدهای که روزهای نخست در این خانه را زدهاند، خبری نشد و پرونده علی در دستگاه قضایی ایران به هیچ فرجامی نرسید.
شهيد راه آزادي علي فتحعليان در بهشت قطعه 9 , رديف 110 شماره 22 آرميده است. روحش شاد و ياد ونامش جاودان باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر