ظهر عاشورا در روز ٦ دی ٨٨ تعداد زیادی از هموطنان به دست مزدوران خامنهای به طرز وحشیانهای جان خود را از دست دادند.
برگرفته از پیج محمد مختاری:
روایت یک شهروند از صحنههایی که در آن روز دیده است:
«با وجود اینکه روزها از عاشورای خونین می گذرد، هرگز نتوانسته ام چشمان باز جسدی را که جلوی رویم در مقابل گارد ویژه قرار گرفت و جنازه اش به ناکجا آبادی منتقل شد فراموش کنم. مردی حدود ۴۰ ساله، با محاسن و چشمانی باز با گلولهای که بر سمت چپ بدنش درست زیر قلبش نشسته بود.از آن روز به او بارها فکر کرده ام و هرگز نتوانسته ام لحظات جان سپردنش را در مقابل چشمانم از یاد ببرم. من هم آن روز به عنوان یک شاهد عینی که این روزها زیاد از آن یاد می شود، فقط گوشه ی کوچکی از مشاهداتم را می نویسم. در آن روز، خون یکی از شهروندان جلوی چشمانم ریخته شد و من هر گز نمیتوانم چشمان باز او را که شاید بر آن همه ظلم باز مانده بود، فراموش کنم. او زیر پل کالج تیر خورد و بر دستان مردمی که با ندای هیهات من الذله و یا حسین حرکت می کردند، حمل میشد. پیراهن را از تنش درآورده بودند. جای گلوله به خوبی بر سمت چپ بدنش مشخص بود. مردم به سمت چهار راه ولیعصر حرکتش میدادند تا شاید جسد بیجانش را به جایی برسانند. از هر گوشه و کنار صدای ضجه و زاری می آمد. زنی مسن با دیدن این صحنه نقش بر زمین شد … انگار عجیب بود! خیلی عجیب. اینکه در خیابانهای شهر من این طور در روز روشن و در ظهر عاشورا کسی این گونه کشته شود.مردم جسد را یا حسین گویان حمل می کردند و گارد ویژه هم از سوی دیگر خیابان پیش می آمد، مثل همیشه تا بن دندان مسلح.
پیکر شهید راه آزادی محمدعلی راسخنیا در قطعه ٣٠٤ ردیف ٨٥ شماره ٥ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر