شهید راه آزادی مبین عبداللهی ۲۷ساله اهل و ساکن روانسر-کرمانشاه بود.
مبین قهوهخانه داشت. فوق دیپلم حسابداری بود و هفت ماه بود که ازدواج کرده بود.
مبین آبان۹۸ برای کمک به راه اندازی و اجاره قهوهخانه برای یکی از دوستانش به جوانرود رفته بود. در جریان اعتراضات آبان۹۸ مبین در جوانرود بود روز ۲۶ آبان ۱۳۹۸ حدود ساعت ۴ بعدازظهر بود که سه راه اصلی جوانرود شلوغ شده بود مردم معترض همه جا بودند و نیروهای سپاه به سمت آنها شلیک میکردند.
مبین با تعدادی از دوستانش مقابل پاساژ بود که به طبقه دوم در قهوهخانه رفتند. از پنجره داشتند بیرون را نگاه میکردند که مامورا هم به سمت پاساژ شلیک کردند که تیر از بغل آمد و به زیر بغل مبین اصابت کرد. مغازه دوربین داشت و فیلم آن همان زمان در شبکه های اجتماعی منتشر شد.
مبین تا چند دقیقه حواس داشت و به دوستانش گفت من را تنها نگذارید دوستانش به اورژانس زنگ زدن اما قبل از رسیدن اورژانس مبین به شهادت رسیده بود.
اداره اطلاعات به مغازههای اطراف گفته بود که حق ندارید دوربینهایتان را به کسی بدهید. دوربینها را ازشان گرفته بودند تا فردی که تیراندازی کرده بود مشخص نباشد.
از بیمارستان با خانوادهاش تماس گرفتند که پای مبین تیر خورده و نگفتند فوت کرده.
شاهدان صحنه: «در آن خیابان نیروهای سپاه با لباس لجنی تقریبا کرم بودند. کلاشنیکف داشتند. سر سهراه نزدیک سی نفر مامور بود. همهشان ماسک داشتند و دور گردنشان چفیه داشتند. گارد ویژهها بالاتر بودند. ولی آنهایی که آنجا بودند مال سپاه بودند.»
شاهدان صحنه: سپاه با لباس لجنی و نیروی انتظامی با لباس سبز درِ بیمارستان را گرفته بودند که مردم داخل بیمارستان نیایند. در بیمارستان تیرخورده و زخمی زیاد بود. تیرهایی که زده بودند همه از کمر به بالا بود. یک نفر بود که تیر به مثانهاش خورده بود. فوت نکرده بود.
خانواده مبین اجازه کالبد شکافی به پزشک قانونی ندادند، پدرش گفت مثلا پزشک قانونی میخواهد بگوید پسرتان تیر خورده؟ همه به چشم دیدند که پسرم را با گلوله زدید نیازی به کالبد شکافی نیست. و پیکر مبین را شبانه به زادگاهش منتقل کردند.
یکی از نزدیکانش میگوید: اورا به غسالخانه بردیم و هنگام شستن، همهاش از آن سوراخ تیر خونریزی داشت. ساعت هفت در زمستان هوا تاریک بود. سرِ خاک برق نداشت. چراغ ماشین روشن کرده بودند و مبین را دفن کردند. اطلاعات سپاه خانواده را تهدید کردند که ما این جنازه را درمیآوریم و به پزشک قانونی میدهیم. پدر مبین گفته بود که گواهی فوت نمیخواهم. جنازه را دست شما نمیدهم که فردا کلیهاش را هم دربیاورید و بفروشید. من نمیگذارم هرکاری میخواهید بکنید. خانواده مبین نزدیک یک هفته شبها نگهبانی میدادند که نبش قبر نکنند.
نگذاشتند خانواده چهلم بگیرند. سپاه به خانواده مبین گفت که اگر میخواهید چهلم بگیرید ما هم شما را دستگیر میکنیم. خانواده مبین میخواستند به سر خاک بروند که نگذاشتند. مراسم را داخل خانه برگزار کردند. نگذاشتند سالگرد هم بگیرند. روز تولد مبین مادرش خیلی اصرار کرد و خانوادهاش سر خاک رفتن. کمتر از پنج دقیقه بعد نیروهای سپاه آمدند و گفتند که چرا به اینجا آمدید.
بعد از این همه مدت هنوز گواهی فوت مبین عبداللهی صادر نشده است. پرسنل بیمارستان از ترس شهادت ندادند که مبین تیر خورده است. گفتند گواهی فوت میدهیم که بر اثر جراحت فوت شده است
خانواده مبین گفتند بر اثر جراحت چی؟ آیا شما گلوله را ندیدید؟
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر