تاریخ اعدام: ۶ دی ۱۳۹۱
محل: کرج، تهران، ايران
نحوه اعدام: حلق آویز
آقای بهرام احمدی ۲۰ ساله، مجرد و از کردهای سنی ساکن شهر سنندج بود. او دانشآموز سال آخر رشته ریاضی فیزیک در دبیرستان آزادگان بهاران در سنندج بود. آقای احمدی نهمین و آخرین فرزند خانواده و پدرش کارگر بود. به گفته پدرش، آقای احمدی فعالیتهای مذهبی و اجتماعی خود را از سال ۱۳۸۵ در مدرسه و مسجد شروع کرده بود و کمک به فقرا و نیازمندان و روشنگری مردم درباره ظلمهای حکومت هدفش بود.
به گفته یکی از نزدیکانش عمده فعالیتهای بهرام پخش جزوه و سیدیهایی بود که توجه مردم را به توهین مقامات مذهبی شیعه به باورهای اهل سنت جلب می کرد اما وی عضو هیچ گروه و سازمانی نبود. آقای احمدی و دیگر زندانیان محکوم به اعدام عقیده امام شافعی را تبلیغ می کردند و برای جلوگیری از اینکه به اسم دین از مردم سوءاستفاده شود تلاش می کردند (مرکز حامیان حقوق بشر، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳).
به گفته نزدیکانش، آقای احمدی پسری آرام، مهربان و درسخوان بود. وقتی زندانی تازهواردی به زندان میآمد آقای احمدی وسایل مورد نیازش را تهیه می کرد تا کمی از رنج و سختی تحمل زندان در روزهای اول را برای زندانی کم کند. او در پاسخ به سوال همبندیش که آرزویت چیست، گفته بود که دوست دارد به سرای سالمندان برود و به پدربزرگها و مادربزرگهایی سر بزند که بچههایشان آنها را رها کردهاند و لیستی از چیزهایی را که آنها دوست دارند، بگیرد و برایشان تهیه کند.
آقای احمدی در نیمه شب ۲۸ شهریور سال ۱۳۸۸ توسط نیروهای وزارت اطلاعات و بدون نشان دادن حکم جلب به خانواده، در خانه پدری خود واقع در سنندج، دستگیر شد. او هنگام بازداشت، تنها ۱۷ سال داشت. ۴ ماه پیش از بازداشت او، برادر بزرگش شهرام نیز بازداشت شده بود.
بهرام ۱۷ ماه در سلولهای انفرادی بازداشتگاههای اداره اطلاعات در شهرهای سنندج، همدان و تهران زندانی بود.
بهرام احمدی در طول دوران بازداشت، در بازداشتگاههای اداره اطلاعات به صورت مستمر تحت شکنجههای روحی وجسمی قرار داشت. به گفته یکی از همبندیانش که او را در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج دیده بود، بازجویان وزارت اطلاعات با شوکر برقی و شلاق او را شکنجه کرده، او را برای مدتها گرسنه نگاه داشتند و با تهدید به دستگیری و آزار اعضای خانوادهاش از او خواستند که به ارتباط با گروههای تندرو و معاند اعتراف کند. به گفته یک منبع مطلع، بازجویان آقای احمدی مدام به اعتقادات و مقدسات اهل سنت توهین می کردند و او را «سنی و حرومزاده و دشمن اهل بیت» خطاب کرده و به مادر و خواهرانش فحشهای رکیک می دادند.
وي از ملاقات با خانواده و دسترسی به وکیل در طول دوران بازداشت محروم بود. بازجویانش به جز چند بار، به او اجازه تماس تلفنی با خانوادهاش را ندادند.
بهرام احمدی در اسفند ماه ۱۳۸۹ به اندرزگاه شماره یک زندان رجاییشهر که محل نگهداری زندانیان با جرمهای سنگین بود، منتقل شد. در بهمن ۱۳۹۰ به همراه سایر زندانیان اهل سنت به اندرزگاه ۴، سالن ۱۰ زندان رجاییشهر و در ۲۳ آبان ۱۳۹۱ به زندان قزلحصار کرج منتقل شد.
شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران در ۲۳ بهمن ۱۳۸۹، آقای احمدی و ۹ تن دیگر از متهمان این پرونده را غیرعلنی محاکمه کرد. به گفته چهارتن از متهمان این پرونده، دادگاه به متهمان اجازه داشتن وکیل اختیاری را نداد. متهمان وکیل تسخیری خود را برای بار اول چند دقیقه پیش از محاکمه ملاقات کردند و وکالتنامه را امضا کردند. وکیل همان موقع به آقای احمدی و دیگر متهمان گفت که اگر اتهامات خود را قبول کنند به سنندج بازگردانده می شوند و پس از مدتی آزاد خواهند شد. متهمان با چشمبند و دستبند و پابند در مقابل قاضی دادگاه قرار گرفتند و محاکمه آنها تنها ده دقیقه طول کشید به گفته آقای احمدی و سایر متهمین در دادگاه قاضی از آنها سوال خاصی نکرده و برخورد بسیار توهینآمیزی با آنها داشت
بنابر نامه چهارتن از متهمان این پرونده، اتهام این متهمان از جمله آقای احمدی «محاربه» از طریق «ارتباط با گروهک سلفی معاند» و «تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاسهای اعتقادی و سیاسی، نگهداری و خرید و فروش کتب اعتقادی اهل سنت و سیدیهای سخنرانی» بود.
از مدارک و شواهد ارائه شده در دادگاه اطلاع دقیقی در دست نیست. اما بنابر گفته متهمان این پرونده، اعترافات متهمان مبنای صدور حکم بوده است. همچنین، بنا بر اطلاعات موجود، بازجویان آقای احمدی، تبلیغ عقاید مذهبی را تلاش برای براندازی نظام می دانستند. آقای احمدی به یکی از همبندان خود گفته بود که در دوران بازجویی به او گفته بودند که اعدام خواهد شد. «شما دارید باورهایی که ما ۳۵ سال تلاش کردیم تا کم رنگش کنیم را زنده میکنید... دشمنی شما با آرمانهای انقلاب، محاربه با خدا و پیامبرش است٬ شما محاربید. شما باید قبول کنید که قصد براندازی نظام را داشتید.» نماینده زندانیان اهل سنت و برخی از متهمان این پرونده از جمله آقای احمدی اعلام کردهاند که با شکنجه و تحت فشار از متهمان اعترافات دروغین گرفتهاند.
ماموران امنیتی و مقامات قضایی از زمان بازداشت تا دادگاه به متهم اجازه ملاقات با خانواده و یا انتخاب و دیدار با وکیل ندادند. بنابر شهادت سایر متهمان پرونده، دادگاه رسیدگی به اتهامها٬ بدون رعایت موازین حقوقی برگزار شد و اجازه صحبت و امکان دفاع به متهمان داده نشد. این متهمان خود را پیرو مذهب شافعی میدانند و هر نوع ارتباطی را با گروههای سلفی و تندرو انکار می کنند. به گفته آنان در روز برگزاری دادگاه، وکیل تسخیری با وعده دروغ بازگرداندن آنها به شهر محل زندگیاشان و آزادیاشان، آنها را به قبول اتهاماتشان تشویق کرد. آنها یادآور شدند با توجه به اینکه بعد از ماهها تحمل سلول انفرادی و شکنجه وضعیت روحی بسیار آشفتهای داشتند، این وعدهها و مخصوصا امید بازگشت به سنندج باعث شد که اتهامات را قبول کنند.
بهرام احمدی در وصیتنامه ویدیویی که در داخل زندان تهیه کرده است اتهامات عنوان شده علیه خود و سایر متهمان را تماما رد کرده و می گوید: «تمام اتهامات قبیحی که حکومت از طریق رسانههای خود به ما نسبت داده دروغ است و ما از آنها اعلام برائت میکنیم و اگر چیزی بر زبان ما و تعدادی از برادران اهل سنت جاری شده یا به ما نسبت داده شده تماما زیر فشار و شکنجه بوده است.»
وی به برخورد بسیار قبیح و حرفهای توهینآمیز قاضی دادگاه اشاره کرده و تصریح می کند که در دادگاه «حتی به من اجازه صحبت کردن نمی داد.»
بهرام همچنین به توهینهایی که او را به فعالیت مذهبی وا داشته اشاره می کند: « بعد از اینکه دو آخوند به نامهای آخوند بیژه دانشمند و آخوند جویباری توهینهای بسیار زشت و قبیحی به مادر مومنان ...و به دیگر اصحاب بزرگوار پیامبر کردند و به مقدسات اهل سنت و ایمان و اعتقاد اهل سنت توهین کردند....و چون ما از این بزرگواران دفاع کردیم الان نزدیک به ۴ سال است درزندان بسر می بریم و بجای اینکه بیان و این آخوندها را محاکمه کنند و توهینهایشان جواب داده شود ما محکوم شدیم.»
او در دفاع از خود می گوید: « اتهام من دفاع از آبرو و شرف مادر مومنان و خلفای اسلام و یاران رسول الله و دفاع از توحید و مبارزه با شریک قراردادن برای خدای متعال است.» به گفته یک منبع مطلع، آقای احمدی معتقد بود که مقامات ایران اصلا دیندار نیستند. وی معتقد بود که رهبر جمهوری اسلامی که خود را نماینده امام زمان میداند، ادعای شریک بودن با خدا میکند و مقامات٬ روشنگری در مورد این اعتقادات را محاربه می دانند.
بهرام احمدی به همراه ۵ تن از متهمان این پرونده در ۷ دی ماه ۱۳۹۱ ، بدون رعایت تشریفات اجرای حکم و بدون اطلاع خانواده، مخفیانه در زندان قزلحصار اعدام شد. طبق نامههای پدر و مادرش، مسئولان زندان به آقای احمدی اجازه تماس و ملاقات آخر با خانوادهاش را ندادند و آنها خبر اعدام فرزندشان را از نماینده مجلس شهرشان شنیدند.
مسئولان قضایی و امنیتی جنازه آقای احمدی را به خانودهاش ندادند و او را فقط با حضور پدرش در بخش اعدامیهای قبرستان بهشت سکینه در کرج دفن کردند. خانواده، خبر اعدام آقای احمدی را تا شش ماه بعد به مادرش ندادند. مادرش زمانی از اعدام فرزندش اطلاع پیدا کرد که برای ملاقات فرزند دیگرش شهرام به زندان رجاییشهر مراجعه کرده بود. مادر برادران احمدی با شنیدن خبر اعدام بهرام در سالن ملاقات زندان رجاییشهر دچار عارضه قلبی شد و به مدت یک ماه در بیمارستان بستری شد.
محل: کرج، تهران، ايران
نحوه اعدام: حلق آویز
آقای بهرام احمدی ۲۰ ساله، مجرد و از کردهای سنی ساکن شهر سنندج بود. او دانشآموز سال آخر رشته ریاضی فیزیک در دبیرستان آزادگان بهاران در سنندج بود. آقای احمدی نهمین و آخرین فرزند خانواده و پدرش کارگر بود. به گفته پدرش، آقای احمدی فعالیتهای مذهبی و اجتماعی خود را از سال ۱۳۸۵ در مدرسه و مسجد شروع کرده بود و کمک به فقرا و نیازمندان و روشنگری مردم درباره ظلمهای حکومت هدفش بود.
به گفته یکی از نزدیکانش عمده فعالیتهای بهرام پخش جزوه و سیدیهایی بود که توجه مردم را به توهین مقامات مذهبی شیعه به باورهای اهل سنت جلب می کرد اما وی عضو هیچ گروه و سازمانی نبود. آقای احمدی و دیگر زندانیان محکوم به اعدام عقیده امام شافعی را تبلیغ می کردند و برای جلوگیری از اینکه به اسم دین از مردم سوءاستفاده شود تلاش می کردند (مرکز حامیان حقوق بشر، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳).
به گفته نزدیکانش، آقای احمدی پسری آرام، مهربان و درسخوان بود. وقتی زندانی تازهواردی به زندان میآمد آقای احمدی وسایل مورد نیازش را تهیه می کرد تا کمی از رنج و سختی تحمل زندان در روزهای اول را برای زندانی کم کند. او در پاسخ به سوال همبندیش که آرزویت چیست، گفته بود که دوست دارد به سرای سالمندان برود و به پدربزرگها و مادربزرگهایی سر بزند که بچههایشان آنها را رها کردهاند و لیستی از چیزهایی را که آنها دوست دارند، بگیرد و برایشان تهیه کند.
آقای احمدی در نیمه شب ۲۸ شهریور سال ۱۳۸۸ توسط نیروهای وزارت اطلاعات و بدون نشان دادن حکم جلب به خانواده، در خانه پدری خود واقع در سنندج، دستگیر شد. او هنگام بازداشت، تنها ۱۷ سال داشت. ۴ ماه پیش از بازداشت او، برادر بزرگش شهرام نیز بازداشت شده بود.
بهرام ۱۷ ماه در سلولهای انفرادی بازداشتگاههای اداره اطلاعات در شهرهای سنندج، همدان و تهران زندانی بود.
بهرام احمدی در طول دوران بازداشت، در بازداشتگاههای اداره اطلاعات به صورت مستمر تحت شکنجههای روحی وجسمی قرار داشت. به گفته یکی از همبندیانش که او را در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج دیده بود، بازجویان وزارت اطلاعات با شوکر برقی و شلاق او را شکنجه کرده، او را برای مدتها گرسنه نگاه داشتند و با تهدید به دستگیری و آزار اعضای خانوادهاش از او خواستند که به ارتباط با گروههای تندرو و معاند اعتراف کند. به گفته یک منبع مطلع، بازجویان آقای احمدی مدام به اعتقادات و مقدسات اهل سنت توهین می کردند و او را «سنی و حرومزاده و دشمن اهل بیت» خطاب کرده و به مادر و خواهرانش فحشهای رکیک می دادند.
وي از ملاقات با خانواده و دسترسی به وکیل در طول دوران بازداشت محروم بود. بازجویانش به جز چند بار، به او اجازه تماس تلفنی با خانوادهاش را ندادند.
بهرام احمدی در اسفند ماه ۱۳۸۹ به اندرزگاه شماره یک زندان رجاییشهر که محل نگهداری زندانیان با جرمهای سنگین بود، منتقل شد. در بهمن ۱۳۹۰ به همراه سایر زندانیان اهل سنت به اندرزگاه ۴، سالن ۱۰ زندان رجاییشهر و در ۲۳ آبان ۱۳۹۱ به زندان قزلحصار کرج منتقل شد.
شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران در ۲۳ بهمن ۱۳۸۹، آقای احمدی و ۹ تن دیگر از متهمان این پرونده را غیرعلنی محاکمه کرد. به گفته چهارتن از متهمان این پرونده، دادگاه به متهمان اجازه داشتن وکیل اختیاری را نداد. متهمان وکیل تسخیری خود را برای بار اول چند دقیقه پیش از محاکمه ملاقات کردند و وکالتنامه را امضا کردند. وکیل همان موقع به آقای احمدی و دیگر متهمان گفت که اگر اتهامات خود را قبول کنند به سنندج بازگردانده می شوند و پس از مدتی آزاد خواهند شد. متهمان با چشمبند و دستبند و پابند در مقابل قاضی دادگاه قرار گرفتند و محاکمه آنها تنها ده دقیقه طول کشید به گفته آقای احمدی و سایر متهمین در دادگاه قاضی از آنها سوال خاصی نکرده و برخورد بسیار توهینآمیزی با آنها داشت
بنابر نامه چهارتن از متهمان این پرونده، اتهام این متهمان از جمله آقای احمدی «محاربه» از طریق «ارتباط با گروهک سلفی معاند» و «تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاسهای اعتقادی و سیاسی، نگهداری و خرید و فروش کتب اعتقادی اهل سنت و سیدیهای سخنرانی» بود.
از مدارک و شواهد ارائه شده در دادگاه اطلاع دقیقی در دست نیست. اما بنابر گفته متهمان این پرونده، اعترافات متهمان مبنای صدور حکم بوده است. همچنین، بنا بر اطلاعات موجود، بازجویان آقای احمدی، تبلیغ عقاید مذهبی را تلاش برای براندازی نظام می دانستند. آقای احمدی به یکی از همبندان خود گفته بود که در دوران بازجویی به او گفته بودند که اعدام خواهد شد. «شما دارید باورهایی که ما ۳۵ سال تلاش کردیم تا کم رنگش کنیم را زنده میکنید... دشمنی شما با آرمانهای انقلاب، محاربه با خدا و پیامبرش است٬ شما محاربید. شما باید قبول کنید که قصد براندازی نظام را داشتید.» نماینده زندانیان اهل سنت و برخی از متهمان این پرونده از جمله آقای احمدی اعلام کردهاند که با شکنجه و تحت فشار از متهمان اعترافات دروغین گرفتهاند.
ماموران امنیتی و مقامات قضایی از زمان بازداشت تا دادگاه به متهم اجازه ملاقات با خانواده و یا انتخاب و دیدار با وکیل ندادند. بنابر شهادت سایر متهمان پرونده، دادگاه رسیدگی به اتهامها٬ بدون رعایت موازین حقوقی برگزار شد و اجازه صحبت و امکان دفاع به متهمان داده نشد. این متهمان خود را پیرو مذهب شافعی میدانند و هر نوع ارتباطی را با گروههای سلفی و تندرو انکار می کنند. به گفته آنان در روز برگزاری دادگاه، وکیل تسخیری با وعده دروغ بازگرداندن آنها به شهر محل زندگیاشان و آزادیاشان، آنها را به قبول اتهاماتشان تشویق کرد. آنها یادآور شدند با توجه به اینکه بعد از ماهها تحمل سلول انفرادی و شکنجه وضعیت روحی بسیار آشفتهای داشتند، این وعدهها و مخصوصا امید بازگشت به سنندج باعث شد که اتهامات را قبول کنند.
بهرام احمدی در وصیتنامه ویدیویی که در داخل زندان تهیه کرده است اتهامات عنوان شده علیه خود و سایر متهمان را تماما رد کرده و می گوید: «تمام اتهامات قبیحی که حکومت از طریق رسانههای خود به ما نسبت داده دروغ است و ما از آنها اعلام برائت میکنیم و اگر چیزی بر زبان ما و تعدادی از برادران اهل سنت جاری شده یا به ما نسبت داده شده تماما زیر فشار و شکنجه بوده است.»
وی به برخورد بسیار قبیح و حرفهای توهینآمیز قاضی دادگاه اشاره کرده و تصریح می کند که در دادگاه «حتی به من اجازه صحبت کردن نمی داد.»
بهرام همچنین به توهینهایی که او را به فعالیت مذهبی وا داشته اشاره می کند: « بعد از اینکه دو آخوند به نامهای آخوند بیژه دانشمند و آخوند جویباری توهینهای بسیار زشت و قبیحی به مادر مومنان ...و به دیگر اصحاب بزرگوار پیامبر کردند و به مقدسات اهل سنت و ایمان و اعتقاد اهل سنت توهین کردند....و چون ما از این بزرگواران دفاع کردیم الان نزدیک به ۴ سال است درزندان بسر می بریم و بجای اینکه بیان و این آخوندها را محاکمه کنند و توهینهایشان جواب داده شود ما محکوم شدیم.»
او در دفاع از خود می گوید: « اتهام من دفاع از آبرو و شرف مادر مومنان و خلفای اسلام و یاران رسول الله و دفاع از توحید و مبارزه با شریک قراردادن برای خدای متعال است.» به گفته یک منبع مطلع، آقای احمدی معتقد بود که مقامات ایران اصلا دیندار نیستند. وی معتقد بود که رهبر جمهوری اسلامی که خود را نماینده امام زمان میداند، ادعای شریک بودن با خدا میکند و مقامات٬ روشنگری در مورد این اعتقادات را محاربه می دانند.
بهرام احمدی به همراه ۵ تن از متهمان این پرونده در ۷ دی ماه ۱۳۹۱ ، بدون رعایت تشریفات اجرای حکم و بدون اطلاع خانواده، مخفیانه در زندان قزلحصار اعدام شد. طبق نامههای پدر و مادرش، مسئولان زندان به آقای احمدی اجازه تماس و ملاقات آخر با خانوادهاش را ندادند و آنها خبر اعدام فرزندشان را از نماینده مجلس شهرشان شنیدند.
مسئولان قضایی و امنیتی جنازه آقای احمدی را به خانودهاش ندادند و او را فقط با حضور پدرش در بخش اعدامیهای قبرستان بهشت سکینه در کرج دفن کردند. خانواده، خبر اعدام آقای احمدی را تا شش ماه بعد به مادرش ندادند. مادرش زمانی از اعدام فرزندش اطلاع پیدا کرد که برای ملاقات فرزند دیگرش شهرام به زندان رجاییشهر مراجعه کرده بود. مادر برادران احمدی با شنیدن خبر اعدام بهرام در سالن ملاقات زندان رجاییشهر دچار عارضه قلبی شد و به مدت یک ماه در بیمارستان بستری شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر